document.write('');
نامه به دفتر مشایی تحویل شد و به دست منافقین رسید!!! - از همه جا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جوانمردى آبروها را پاسبان است و بردبارى بى خرد را بند دهان و گذشت پیروزى را زکات است و فراموش کردن آن که خیانت کرده براى تو مکافات ، و رأى زدن دیده راه یافتن است ، و آن که تنها با رأى خود ساخت خود را به مخاطره انداخت ، و شکیبایى دور کننده سختیهاى روزگار است و ناشکیبایى زمان را بر فرسودن آدمى یار ، و گرامیترین بى‏نیازى وانهادن آرزوهاست و بسا خرد که اسیر فرمان هواست ، و تجربت اندوختن ، از توفیق بود و دوستى ورزیدن پیوند با مردم را فراهم آرد ، و هرگز امین مشمار آن را که به ستوه بود و تاب نیارد . [نهج البلاغه]
 
دوشنبه 91 دی 18 , ساعت 4:47 عصر

برخی اوقات اخبار تکان‌دهنده‌ای در هیاهوی رسانه‌ای کشور منتشر شده و خیلی زود فراموش می‌شوند. دسته‌ای از این خبرها به‌شدت‌ تاثرآور و سوال برانگیزند. با آنکه به رسانه‌ها راه می‌یابند کسی خود را ملزم به پاسخگویی نمی‌داند. چند روزی در این نشریه و آن سایت در معرض تماشایند و بعد در جنجال‌های جدید گم می‌شوند. یکی از این خبرهای تکان‌دهنده و عجیب در شماره پیشین مجله «پنجره» منتشر شد. آنجا پرونده‌ای کار شده بود به مناسبت درگذشت «احسان نراقی». اینجا سر پرداختن به شخصیت او را ندارم. اما نکته عجیبی در این پرونده بود که مسئولان و نهادهای‌ امنیتی کشور نباید به سادگی از کنارش بگذرند. در سال 2009 و همزمان با فتنه‌های پس از انتخابات 88 در ایران، «ایو بونه» رئیس سابق سازمان ضدجاسوسی فرانسه کتابی علیه کشورمان و نهادهای امنیتی آن منتشر می‌کند. عمده مطالب این کتاب کپی عینی نوشته‌های سایت منافقین بود. این کتاب در جهت تخریب ایران و انقلاب‌ اسلامی، مورد توجه وسیع رسانه‌های فرانسه قرار گرفت. فیگارو در صفحه نخست خود مفصل از آن تمجید کرد. در بخش‌هایی از این کتاب اتهامات عجیب و غریبی به مسئولان نظام، چهره‌های بریده و فراری از سازمان منافقین و برخی افراد دیگر وارد شده است. احسان نراقی نیز یکی از این افراد بود. او وکیلی گرفت و علیه این کتاب، نویسنده و ناشر آن در دادگاه‌های فرانسه طرح دعوی حقوقی کرد. در دادگاه‌ نراقی برنده شد و نویسنده و ناشر را به پرداخت خسارتی سنگین محکوم کرد.
 
منافقین با آنکه تمام امکانات خود را بسیج کرده و انبوهی از شاهدها را روانه دادگاه کردند اما شکست حقوقی سختی خوردند. پس از آنها «ایو بونه» را تحریک کردند تا تقاضای استیناف بدهد. در دادگاه دوم نیز نویسنده و ناشر به شدت محکوم شدند. اما در حین جلسه دادگاه اتفاق عجیبی افتاد. وکیل منافقین که از صهیونیست‌های مشهور فرانسه بود ناگهان سندی شگفت‌انگیز را به قاضی داد. دست نوشته‌ای از احسان نراقی خطاب به دفتر ریاست‌جمهوری ایران. نامه‌ای که در آن او برای پرداخت هزینه‌های دادگاه از احمدی‌نژاد درخواست کمک کرده بود. افشای این سند که معلوم نبود چگونه به دست منافقین رسیده بود حال نراقی را دگرگون کرد به‌طوری که برای حفظ سلامتی‌اش، لحظاتی او را از سالن دادگاه به فضای آزاد بردند. نراقی بعدها متحیر از این اتفاق گفت: نامه‌ای که من به صورت خصوصی برای رئیس‌جمهور فرستاده و آن را تحویل دفتر آقای مشایی داده بودم، نمی‌دانم از کجا به دست منافقین افتاده ... خود دستگاه اداری ادعا می‌کند بدون اطلاع ما بوده و دنبال این هستیم که چگونه این نامه خصوصی به دست مجاهدین رسیده است. شما دارید با دنیای غرب مواجه می‌شوید و نمی‌توانید دستگاه خودتان را از دستبرد محفوظ دارید؟ در آن دادگاه منافقین شکست خورده و نویسنده و ناشر آن کتاب موهن محکوم شدند. احسان نراقی هم مرد. اما آیا کسی نمی‌خواهد جواب سوال او را و حالا سوال کل مردم ایران را بدهد؟ آن نامه خصوصی خطاب به آقای احمدی‌نژاد و تحویل شده به دفتر آقای مشایی، چطور به دست منافقین و وکیل صهیونیست آنها رسیده است؟

*بازنشر از تهران امروز



کل چیزا از اول تا الان